گروهی دور هم جمع می شدند و دو نفر استاد را انتخاب می کردند. دو استاد نام یک اسب را مشخص می کردند و با یک تسمه یا کمر بند در وسط گروه قرار می گرفتند و بقیه اطراف آنها دایره وار می ایستادند .

یکی از استادها یک سر کمر بند را در دست می گرفت و سر دیگر را به نفر بعدی می داد و این ادامه می یافت تا نام اسب مورد نظر گفته شود و هر کسی که درست می گفت استاد به او می گفت بکوب و برو.

 و او می بایست بقیه را که فرار کرده بودند تعقیب کند و بزند و استاد هر وقت صلاح می دید، می گفت: جو سیااااااااااااااه.بچه ها بر می گشتند.او را می گرفتند، چشمهایش را می بستند و یک نفر کمر بند را می گرفت و برای استاد می آورد و استاد آن را یا در زمین یا به غیر از زمین پنهان می کرد و وقتی چشم بسته را می آوردند استاد از او سوال می کرد چه کسی کمر بند را آورد اگر راست می گفت از کتک درامان بود و دوباره می پرسیدند کمر بند زمینی است یا هوایی که با ز هم اگر راست می گفت کتک نمی خورد و بدین ترتیب بازی ادامه می یافت.

تل شیونی:سلام خسته نباشین بسیار زیبا و ستودنیه واقعا خسته نباشید فقط نام میبرم برید خودتون توضیحاتشو از قدیمیا بگیرید 1.جیگر جیگر 2.چیش پیریسو 3. تر خشک کنوی 4.شتروی قطار کردن


موضوعات مرتبط: آداب و رسوم اسفندآباد ، ،
برچسب‌ها:

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 17 صفحه بعد

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 17 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.